۲۷ مهر دوباره خدا لیانا را به من داد
نفس مامان گذاشته بودم وسط تخت پوشکش باز بود داشت بازی میکرد مامان وحیده باآبجی داشتند پایین تخت درس کار میکردند یکدفعه لیانا قل خورد و پرت شد پایین تخت من نمیدانم چطوری خودش به سمت پایین تخت کشیده بود یک بار نگاه کردم داشت بازی میکرد و پا میزد وای خدا چه لحظه بدی بود فقط داد میزدم و امام رضا صدا میکردم بچه ام خیلی گریه کرد خداروشکر نه خونریزی داشت نه استفراغ کرد دیگه باید خیلی مراقب باشم شیطون خانم شده جیگر مامان قربون بروم شب من صدا کرد ما گریه میکرد و میگفت ما خدا یا شکر
جوجو ناز من
لیانا کچل شده
یک هفته است ریزش موی لیانا زیاد شده و روی لباس و بالش پر مو حیف خیلی موهای خوشگل و پرپشت داشت 😢😢😭😭 ...
نویسنده :
مامان وحیده
15:48
اولین روز کودک لیانا جونم
قربون خنده ات
لیانا نفسم
عاشق نگاه هستم نفس مامان
کیک ماهگرد سه ماهگی لیانا
۷ بابا سعید کیک پسرونه خریده بود چون کیک قنادی که همیشه میخریدیم تمام شده بود درون و من انقدر دست و پا زد چند بار دستش رفت روی کیک. ...